تاریخ تمدن معماری
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تاریخ تمدن معماری و آدرس shokohparseh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





[ یک شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, ] [ 16:6 ] [ ]

این بانک سالها بعد به بانک بریتانیایی خاور میانه (Bbme) تغیر نام داد و امروزه به نام بانک Hsbc خاورمیانه شناخته می‌شود.


ادامه مطلب
[ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, ] [ 15:24 ] [ محسن ]

آبشارها از جمله چشم نوازترین مناظر در طبیعت هستند که طرفدارن خاص خود را دارند. بسیاری از مردم جهان محو تماشای ریزش آن حجم عظیم از آب از ارتفاع زیادی می شوند و ناخوداگاه ساعتهای فراوانی را به تماشای این پدیده های زیبای طبیعی می گذرانند.


ادامه مطلب
[ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, ] [ 15:18 ] [ محسن ]

گردش زمين به دور خورشيد و كروي بودن آن، اگر چه امروز موضوعي شناخته شده‌است و همگان به آن باور دارند، اما تا چند صد سال پيش از نظر اروپاييان يك موضوع ناشناخته بود و آن‌ها زمين را ثابت مي‌پنداشتند كه خورشيد به گرد آن مي‌گردد. آنان به دليل ناآشنا بودن با كتاب‌ها و منابع ديني و علمي ديگر نقاط جهان فكر مي‌كردند كه براي نخستين بار گاليله توانسته است اين موضوع را كشف‌كند و اين اشتباه را برطرف سازد. در حالي كه چند هزار سال پيش از آن در اوستا به اين موضوع اشاره شده‌است.
در كتاب مقدس اوستا چندين بار از گرد بودن زمين و گردش آن گفت‌و‌گو شده و آن را با كلمه «سكارنا» به معني گرد و گردنده و گوي مانند بودن بيان داشته‌است.

همچنين در «آبان‌يشت» قطعه 38 آمده‌است كه: «نريمان گرشاسب آرزو كرد كه در روي اين زمين فراخ و گرد و گردنده دور كرانه بتازد و بر دشمن چيره شود»


و نيز در قطعه 95 «مهريشت»، از مهر ياد شده و آمده‌است كه: «مهر در هر غروب و آغاز شب به روي كره‌زمين مي‌آيد و دو كرانه اين زمين فراخ گرد و گردنده دور كرانه را مي‌پيمايد.»


حتی فردوسی که تقریبا 500 سال پیش از گالیله می زیسته نیز در شاهنامه به گرد بودن زمین اشاره کرده است:


جهان پر شگفت است و تن هم شگفت              نخست از خود اندازه باید گرفت

دگر   آن  که  این   گرد گردان  سپهر              همی  نو  نمایدت  هر روز  مهر


این مسئله شناخت دیرینه ایرانیان از گیتی و زمین را به خوبی نشان می دهد. ایرانیان حتی مدارهای نیمروزی (نصف النهار) به دور زمین طراحی نموده بودند و مرکز شروع آن شهر  «نیمروز» ( که اکنون یکی از شهرهای افغانستان است) بود که امروز استعمارگران غربی به جای شهر نیمروز از گرینویچ به عنوان مرجع زمان یاد می کنند.

شاپور دوم

فرتوری از مجسمه نقره ای شاپور دوم ساسانی ، که جهان را با مدارهایش  بر روی تاجش می بینید .

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, ] [ 14:0 ] [ محسن ]

"کبير" اين بهترين لقبي است که مي‌توان به اميري داد که در سه سال دوران صدر اعظمي خود ايران بزرگ را ده ها سال جلو انداخت.

ميرزا تقي‌خان فراهاني معروف به امير کبير در دوره اي مسووليت صدر اعظمي ايران را برعهده گرفت که در سايه بي کفايتي شاهان قاجار هر روز گوشه اي از کشور پيشکش استعمار گران و کشورهاي مستبد مي شد.

در روزگاري که شاهان قاجار بيشتر وقت خود را يا در حرم سرا مي گذراندند يا در سفرهاي تفريحي اروپا، مردي چهارشانه و خوش قامت که از پدري دانا و دانشمند متولد شده بود در طول دوران سه سال صدر اعظمي درايران کاري کرد که نام امير بزرگ ايران زمين هيچگاه از ياد هيچ ايران وطن پرستي پاک نشود.

مجموعه اقدامات ارزشمند امير کبير به گونه اي بود که پايه گذار بسياري از خدمات ارزشمند سال هاي بعد شد.

امير کبير در دوران صدر اعظمي خود مدرسه دارالفنون را تاسيس و روزنامه وقايع الاتفاقيه را راه اندازي کرد. او به وضع ماليه رسيدگي و القاب و عناوين چاپلوسانه و متداول دوران قاجاريه را حذف کرد.

صدر اعظم با کفايت آن دوران که نمونه بارز مبارزه با استعمار است با مهره هاي استعمار در داخل نيز به شدت مخالف بود و در مقابل آن ها مي ايستاد به گونه اي که حتي فرمان قتل محمدعلي باب منجي دروغين آن دوران که يکي از مهرهاي انگليس بود را صادر کرد.

ميرزا تقي خان فراهاني شورش سالار والي خراسان را که قصد تجزيه کشور را داشت سرکوب و غائله مازندران را سر و سامان داد. وضع چاپار خانه دولتي را اصلاح و ارتش پراکنده آن زمان را تجهيز کرد.

در روزگاري که شاهان قاجار ارتباط با کشورهاي خارجي را تنها در سفرهاي تفريحي به اروپا و خوش گذراني در اين کشورها مي دانستند اميرکبير اقدام به تاسيس سفارت‌خانه‌هاي دائمي در لندن و سن‌پترزبورگ، ايجاد کنسولگري در بمبئي، عثماني و قفقاز؛ تربيت کادر براي وزارت امور خارجه و تنظيم دفتر اسناد سياسي نمود.

اما افسوس آن هايي که خود را به خواب زده بودند چشم بر همه اين افتخارات بستند و با طرح ريزي نقشه اي شوم دسيسه قتل اميري را چيدند که حقيقتا کبير بود.

اميرکبير، عزل و به کاشان تبعيد شد. اما با اين وجود، مخالفان اميرکبير در دربار احتمال مي‌دادند که امير بار ديگر مورد عنايت شاه قرار گيرد و به قدرت بازگردد. بنابراين با کوشش فراوان توانستند حکم قتل وي را از ناصرالدين‌شاه بگيرند. سرانجام اميرکبير در روز ۲۰ دي ۱۲۳۰ در حمام فين کاشان با بريدن رگ دستهايش به قتل رسيد.

تا چندين سال بعد از مرگ امير کبير جواناني که در رشته‌هاي پياده نظام، سواره نظام، توپخانه، پزشکي و جراحي، داروسازي و کاني‌شناسي از اين مدرسه ارزشمند فارغ التحصيل مي شدند هر کدام نا خوداگاه نام امير کبير را يدک مي کشيدند.

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, ] [ 13:51 ] [ محسن ]

 مطابق برخی مستندات و شواهد تاریخی، آب و آتش در نزد ایرانیان جایگاه والایی داشته است. هرودوت میگوید: «پارسها معتقدند كه آتش از جوهر الهی است.» یعقوبی نیز، در قرن سوم هجری، نوشته است: «ایرانیان معتقد به كیش زردشت بر این بودند كه روشنی، قدیم و ازلی است، و آن را زروان مینامند... ایرانیان آتش را بزرگ میداشتند.» مسعودی (متوفی346) میگوید: «نخستین كسی كه آتشكده ساخت فریدون بود. به پندار ایرانیان، آتش واسطه میان خدا و مخلوق است... و گفتهاند كه نور مایه اصلاح جهان است، و آتش نسبت به ظلمت شرف و تضاد دارد؛ و آب كه برآتش غلبه دارد، مایه هر چیز زنده و مبداء همه چیزهای نموكننده است.» همو، به تفاوت آتش با نور، و اضداد و مراتب نور اشاره كرده است.
داستان جمشید و ضحاك را فردوسی به تفصیل و برخی مورخان به اختصار، نقل كردهاند. جمشید، كه ابتدای امر با عدل و دادگستری و نوآوریهای بسیار، جامعه بشری را به سوی كمال برد، و نوروز یادگار عصر دادگری اوست. جمشید عاقبت مغلوب اهریمن غرور گردید، ضحاك او را از پای درآورد. بلعمی مینویسد: «این ضحاك را اژدها برای آن گفتندی كه بر كتف او دو پاره گوشت بود بزرگ، بر رشته دراز، و سر آن به كردار ماری بود... و به ایام هیچ ملك چندان خون ریخته نشد كه به ایام ضحاك. به روایت مسكویه رازی، آن دو پاره گوشت را ضحاك چون دو دست خویش میجنبانید و میگفت كه دو مارند، تا فرودستان و نابخردان بهراسند!». مطابق روایت این بلخی، آن زائدههای گوشتین هر روز دردناكتر میشد و تنها با مالیدن مغز سر جوانان بر روی آنها، ضحاك آرام میگرفت. در واقع، ضحاك نه تنها جانها را تباه میساخت، بلكه، با انهدام مغزها، تیشه به ریشه اندیشه میزد، و با مهار كردن خرد، جهل را میگسترانید. سرانجام، فریدون بر ضحاك پیروز شد، و فرمود تا آن روز جشنی سازند، و مهرجان آن روز ساختند... پس سیرتی نهاد در عدل و انصاف كه از آن پسندیدهتر نباشد. طبق روایت بلعمی، روز پیروزی فریدون بر ضحاك «مهرروز بود از ماه مهر آن روز مهرگان نام كردند، و عیدی كردند بزرگ.» اسدی طوسی نیز از آیین و مراسم آراستن آتش در این روز سخن گفته است، وقتی فریدون بر ضحاك پیروز میشود: «چو در برج شاهین شد از خوشه مهر نشست او به شاهی سر ماه مهر بدین جشن وی آتش آراستست هم آیین این جشن ازو ساختست.»

 

 

 

برگرفته از : آکا ایران

[ یک شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:58 ] [ ]

شیر و خورشید نیز بی‌گمان یکی دیگر ا‌ز نشان‌‌های ملی ایران است که سابقه‌ای بسیار کهن دارد.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:32 ] [ محسن ]

 این زن که ماریا ویرجینیا اندرسکیو هارت  نام دارد یک رومانیایی متولد سال 1894 است .
او در سن 9 سالگی مادرش را از دست داد و مجبور بود هم از سه برادر کوچکترش نگهداری کند و هم به امور خانه برسد او به طور خصوصی به
تحصیل پرداخت

www.parsnaz.ir - اولین مهندس زن معمار در جهان + عکس

 درسن 18 سالگی موفق شد در رقابت برای ثبت نام در دانشکده معماری رتبه نخست را کسب کند . او همزمان در آکادمی هنرهای زیبای رومانی نیز درس میخواند.

www.parsnaz.ir - اولین مهندس زن معمار در جهان + عکس

او از سال 1923 و بعد از فارغ التحصیلی در وزارت آموزش رومانی استخدام و مشغول به کار شد . او بعد از جنگ جهانی اول شروع به کار در زمینه معماری کرد و در سال 1947 بازنشسته شد.
تصاویری گه شماهده کردید آثار به جا مانده از " ماریا ویرجینیا" بود.

[ سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:4 ] [ محسن ]


اینكه ایرانیان باهوش ترین مردم جهان هستند در سال های گذشته تقریبا تبدیل به ضرب المثلی معروف میان ایرانیان شده است ، اما این در حالی است كه اگر نتایج تحقیقات انجام شده در این باره توسط دانشمندان انجام شده ، مطالعه شود ابطال این گزاره ثابت می شود .

در واقع طبق تخقیقات علمی دانشمندان ما ایرانی ها نه تنها گل سر سبد هوش در دنیا نیستیم بلكه جایگاهی متوسط در جهان داریم و میلیاردها نفر در جهان ضریب هوشی بالاتری از ما دارند . ریچارد لین  روانشناس و استاد 81 ساله دانشگاه اولستر بریتانیا در كتابی كه در سال 2006 انتشار داد نتایج تحقیقات خود را در این باره منتشر ساخته است .

وی كه متخصص مطالعه بر روی تاثیر دو متغیر  نژاد  و  هوش  بر روی یكدیگر است ، در كتاب خود وضعیت ضریب هوشی مردم جهان را با توجه به نژاد بررسی كرده و به این نتیجه رسیده كه باهوش ترین مردم جهان با ضریب هوشی 105 و بالاتر مردم كشورهای شرق آسیا ( چین ، كره شمالی و جنوبی و ژاپن ) هستند .در رده میانی كشورهای اروپایی ، روسیه ، آسیای مركزی و قفقاز و حتی مغولستان قرار می گیرند كه متوسط  ضریب هوشی آنها  90 تا 100 است .

ایرانیان به همراه تمامی كشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا ، هند ، پاكستان و كشورهای آسیای جنوبی و نیز دو قاره آمریكای شمالی و جنوبی در رده میانی یعنی با ضریب هوشی 85 تا 90 قرار می گیرند.

جایگاه چهارم از آن كشورهای آفریقایی است كه ضریب هوشی آنها 70 تا 80 است و مردم اقیانوسیه ( استرالیا ) و كشور آفریقایی بوتسوانا ، با دارا بودن كمترین میزان ضریب هوشی یعنی ضریب هوشی 60 تا 70 در آخرین رده قرار می گیرند.

همچنین در تحقیقات پروفسور لین مشخص شده است كه متوسط ضریب هوشی مردم دنیا رو به كاهش است . متوسط ضریب هوشی مردم جهان در سال 1950 بالای 91 بوده است ولی تحقیقات پروفسور لین نشان می دهد كه این ضریب در سال 2050 به 86 كاهش خواهد یافت.دلایل این امر می تواند متعدد باشد اما پیشرفت تكنولوژی و وابستگی به ماشین و تكنولوژی های مدرن به جای حفظ كردن و استفاده از مغز ، می تواند یكی از دلایل كم كاری مغز انسان ها باشد.
 

[ سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:0 ] [ محسن ]

ه عقیده هندیها در آئین برهما انسان هفت بار می میرد . عروس و داماد باید هفت قدم به اتفاق هم بردارند. هفت قدم جلو رفته و قسم می خورند ، در آئین زرتشت هفت فرشته مقرب وجود دارد...


ادامه مطلب
[ سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:51 ] [ محسن ]
صادق هدايت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدري در تهران تولد يافت. پدرش هدايت قلي خان هدايت (اعتضادالملک)‌ فرزند جعفرقلي خان هدايت(نيرالملك) و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت دختر حسين قلي خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلي خان هدايت يكي از معروفترين نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران ميباشد كه خود از بازماندگان كمال خجندي بوده است. او در سال 1287 وارد دوره ابتدايي در مدرسه علميه تهران شد و پس از اتمام اين دوره تحصيلي در سال 1293 دوره متوسطه را در دبيرستان دارالفنون آغاز كرد. در سال 1295 ناراحتي چشم براي او پيش آمد كه در نتيجه در تحصيل او وقفه اي حاصل شد ولي در سال 1296 تحصيلات خود را در مدرسه سن لويي تهران ادامه داد كه از همين جا با زبان و ادبيات فرانسه آشنايي پيدا كرد. در سال 1304 صادق هدايت دوره تحصيلات متوسطه خود را به پايان برد و در سال 1305 همراه عده اي از ديگر دانشجويان ايراني براي تحصيل به بلژيك اعزام گرديد. او ابتدا در بندر (گان) در بلژيك در دانشگاه اين شهر به تحصيل پرداخت ولي از آب و هواي آن شهر و وضع تحصيل خود اظهار نارضايتي مي كرد تا بالاخره او را به پاريس در فرانسه براي ادامه تحصيل منتقل كردند. صادق هدايت در سال 1307 براي اولين بار دست به خودكشي زد و در ساموا حوالي پاريس عزم كرد خود را در رودخانه مارن غرق كند ولي قايقي سررسيد و او را نجات دادند. سرانجام در سال 1309 او به تهران مراجعت كرد و در همين سال در بانك ملي ايران استخدام شد. در اين ايام گروه ربعه شكل گرفت كه عبارت بودند از: بزرگ علوي، مسعود فرزاد، مجتبي مينوي و صادق هدايت. در سال 1311 به اصفهان مسافرت كرد در همين سال از بانك ملي استعفا داده و در اداره كل تجارت مشغول كار شد.
در سال 1312 سفري به شيراز كرد و مدتي در خانه عمويش دكتر كريم هدايت اقامت داشت. در سال 1313 از اداره كل تجارت استعفا داد و در وزارت امور خارجه اشتغال يافت. در سال 1314 از وزارت امور خارجه استعفا داد. در همين سال به تامينات در نظميه تهران احضار و به علت مطالبي كه در كتاب وغ وغ ساهاب درج شده بود مورد بازجويي و اتهام قرار گرفت. در سال 1315 در شركت سهامي كل ساختمان مشغول به كار شد. در همين سال عازم هند شد و تحت نظر محقق و استاد هندي بهرام گور انكل ساريا زبان پهلوي را فرا گرفت. در سال 1316 به تهران مراجعت كرد و مجددا در بانك ملي ايران مشغول به كار شد. در سال 1317 از بانك ملي ايران مجددا استعفا داد و در اداره موسيقي كشور به كار پرداخت و ضمنا همكاري با مجله موسيقي را آغاز كرد و در سال 1319 در دانشكده هنرهاي زيبا با سمت مترجم به كار مشغول شد.
در سال 1322 همكاري با مجله سخن را آغاز كرد. در سال 1324 بر اساس دعوت دانشگاه دولتي آسياي ميانه در ازبكستان عازم تاشكند شد. ضمنا همكاري با مجله پيام نور را آغاز كرد و در همين سال مراسم بزرگداشت صادق هدايت در انجمن فرهنگي ايران و شوروي برگزار شد. در سال 1328 براي شركت در كنگره جهاني هواداران صلح از او دعوت به عمل آمد ولي به دليل مشكلات اداري نتوانست در كنگره حاضر شود. در سال 1329 عازم پاريس شد و در 19 فروردين 1330 در همين شهر بوسيله گاز دست به خودكشي زد. او 48 سال داشت كه خود را از رنج زندگي رهانيد و مزار او در گورستان پرلاشز در پاريس قرار دارد. او تمام مدت عمر كوتاه خود را در خانه پدري زندگي كرد.
 
[ سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:41 ] [ محسن ]

دوره‌ي هخامنشي: از حدود اواخر سده‌ي هفتم تا اواسط سده‌ي ششم پيش از ميلاد، هخامنشيان فرمان‌روايان محلي «انشان» (Anshan) در دشت بيضا و ديگر بخش‌هاي منطقه‌ي فارس بودند. كورش بزرگ شهر «پاسارگاد» را در زمان شهرياري‌اش بنيان نهاد و آرامگاه‌اش در آن جا، به گونه‌اي زيارتگاه دودماني تبديل شد. پاسارگاد در زمان جانشينان كورش، به عنوان «شهر تاج‌گذاري» به جا ماند. گفته شده است كه پرستشگاهي مختص به «ايزدبانوي جنگ» (كه معمولاً همان "اناهيتا" دانسته شده) نيز در آن جا وجود داشته است. آرامگاه كورش در دوران اسلامي، با منسوب شدن به مادر سليمان (با عنوان "گور مادر سليمان") همچنان مقدس ماند و در زمان اتابكان سلغوري (668-543 ق.) اين محل با افزودن چند كتيبه‌ي عربي، يك مسجد و مدرسه‌اي، آراسته گرديد.
شهر پارس (Parsa) را نيز در منطقه‌ي فارس، داريوش بزرگ و دو تن از جانشينان‌اش در دامنه‌ي كوه رحمت، از حدود سال 520 پ.م. برپا ساختند، هر چند كه از اين محل به صورت فصلي استفاده مي‌شد. در اين شهر، يك معبد اناهيتا و نيز بايگاني بزرگي وجود داشت. تخت جمشيد [دژ سلطنتي- اداري واقع در اين شهر] تا پيش از غارت شدن و سوختن به دست اسكندر، عموماً براي يونانيان ناشناخته بود. به دليل اهميت نمادين شهر پارس، و با توجه به اين حقيقت كه ويرانه‌هاي تخت جمشيد، بهترين اثر تاريخي محفوظ مانده‌ي ايران باستان است، ارج و حرمت آن به عنوان مكاني منحصر به فرد، براي صدها سال تداوم يافته است.
در سال 331 ميلادي، شاه‌زاده‌ي ساساني، «شاپور سكان‌شاه» پسر هرمزد دوم، سنگ‌نوشته‌اي را در تخت جمشيد به يادگار نهاد كه در آن، با نام "صدستون" به اين مكان اشاره كرده است. در متون كهن اسلامي، از ويرانه‌هاي اين محل (كه تخت جمشيد و چهل‌منار و… خوانده مي‌شد) بسيار ياد شده است. به هر حال، از اوايل سده‌ي سوم ميلادي، تخت جمشيد، تحت الشعاع حومه‌ي شهر «استخر» (اصطخر) قرار گرفته بود.
از آن جا كه كشورهاي ايلام، ماد، ليديه، باختر، بابل و مصر در داخل شاهنشاهي هخامنشي به هم پيوسته و يك‌پارچه شده بودند، پاي‌تخت‌هاي آن‌ها (به ترتيب: شوش، هگمتانه، سارد، بلخ، بابل، ممفيس)، به مراكز اداري پارسي و اقامتگاه‌هاي شاه‌زادگان ارشد هخامنشي تبديل شدند. در حقيقت، شوش و بابل پايتخت‌هاي اداري و سياسي پارس بودند كه در منابع يوناني پيش از اسكندر نيز بهتر شناخته شده بودند. برپايه‌ي داده‌هاي گزنفون (Cyropaedia 8.6.22)، كورش بزرگ هشت ماه از زمستان (ماه‌هاي سرد) را در بابل به سر مي‌برد، سه ماهِ بهار را در شوش، و دو ماهِ تابستان را در هگمتانه. رسم جابه‌جايي اقامتگاه‌ها، امري سازگار و موافق با تاريخچه‌ي قبيله‌اي پارس‌ها بود.
هم شوش و هم بابل، داراي بايگاني‌هاي بزرگ، خزانه‌ها و كاخ‌هايي بودند. اسكندر قصد داشت كه بابل را به عنوان پايتخت خويش اختيار كند، اما پس از مرگ وي، سلوكوس يكم (Seleucus I) شهر «سلوكيه» را به عنوان پايتخت، بر كرانه‌ي غربي رود دجله، بنيان نهاد.
دوره‌ي پارتي: گسترش و توسعه‌ي پادشاهي پارتي، در تأسيس پياپي پايتخت‌هاي آن نمودار است. «نيسا» (Nisa، يا ميثردات كيرت "Mithrdat-kirt*"، نزديك اشك‌آباد كنوني) اقامتگاه اصلي پارتيان بود كه خزانه و بايگاني دولتي در آن جا نگه‌ داري مي‌شد. ولي «آساك» (Asaak، نزديك قوچان كنوني) شهر تاج‌گذاري پارتي‌ها بود: شاهان اشكاني در آن جا تاج‌گذاري مي‌كردند و در آن، براي آمرزش روان خويش، آتش مقدسي را برپا كرده بودند كه براي صدها سال، شعله‌ور نگاه داشته شده بود. «دارا» (Dara) دژي بود واقع در كوه Apaortenon كه «تيرداد» يكم آن را برپا ساخته بود (Justin, 41.5.1-4).
«هكاتومپيلوس» Hecatompylos - كه امروزه با شهر قومس در نزديكي دامغان مطابقت داده شده و احتمالاً اين نام يوناني، با عنوان ايراني كهن sata-dwara* "صد دروازه" معادل مي‌باشد - پايتخت ديگري در مدت فرمان‌روايي دوران‌ساز پارتي بود. شهر «ري» (يوناني: Rhagai Arsacia) نيز به عنوان پايتخت، براي مدت كوتاهي مورد استفاده بود.
در نهايت، پارتي‌ها مرزهاي امپراتوري‌شان را به رود دجله كشاندند و دژي را در تيسفون، در مقابل سلوكيه برپا كردند. در پي فتح محل اخير به دست پارت‌ها، سلوكيه با تيسفون ادغام شد و پايتخت جديد امپراتوري پارتي را پديد آورد. در شمال سلوكيه، شاه «بلاش» (به يوناني: Vologases؛ به احتمال بسيار، بلاش يكم) مركز تجاري جديدي را بنيان نهاد كه به نام «ولاش آپات» Valash-apat (به يوناني: Vologasias؛ سَبات بعدي) شناخته مي‌شد؛ اين محل سرانجام در بافت پايتخت ادغام شد.
دوره‌ي ساساني: در اوايل سده‌ي سوم ميلادي، اردشير يكم از «داراب‌گرد» (Darabgerd) حركت كرده، «ستخر» (Stakhr = استخر، اصطخر)، تختگاه ايالتي پارتي را تصرف نمود و در سال 227 م. نيز «تيسفون» را فروگرفت. جانشينان اردشير، استخر را به عنوان ميهن نمادين دودمان ساساني و شهري آييني، حفظ و ابقا نمودند. دست كم برخي از شاهان ساساني در معبد آتش اناهيد (Adur-Anahid) استخر تاج‌گذاري كرده بودند، و اين محلي بود كه پيكر بي‌جان واپسين شاه ساساني (يزدگرد سوم) را از مرو، بدان جا فرستاده بودند. به دليل ارزش و اهميت استخر براي خاندان سلطنتي ساساني، اين شهر در زمان فتح اعراب، مصادره و غارت گرديد؛ هنگامي كه اهالي استخر، شش سال بعد در 29 ق./ 649 م. عليه فاتحان شوريدند، اين شهر، شديداً آسيب ديد و ويران شد. اكنون، «شيراز» تختگاه جديد ايالت فارس شده بود.
مركز اداري و سياسي امپراتوري ساساني در «تيسفون» قرار داشت، كه همچنين، كانون اسقف‌نشيني مسيحيان ايران و جايگاه پيشواي ربي (rabbi) يهود در ايران بود. در عصر ساساني، تيسفون به تركيبي از چند شهر تبديل شده بود كه مجموعه‌ي آن‌ها، «شهريستانان» (Shahristanan*) خوانده مي‌شد؛ نامي كه در زبان سرياني به شكل «ماحوزه» (mahoze) يا «مذيناطا» (medhinata)، و در عربي به صورت «المدينه» - همگي به معناي شهرها - نقل شده است. از مجموعه‌ي اين شهرها، سه شهر در كرانه‌ي شرقي دجله قرار داشت: «تيسفون» ("كهن‌شهر"، به عربي: المدنينة العتيقه)، «اسپانبور» (Aspanbur، كه كاخ سلطنتي ايوان كسرا در آن واقع بود)، «وه اندييوگ خوسرو» (weh-andiyog-khusraw) يا «رومگان» (Rumagan "شهر رومي"، به عربي: الروميه). بر كرانه‌ي غربي دجله نيز اين شهرها واقع بودند: «سلوكيه»، كه بخشي از آن را اردشير بازسازي كرده و «وه اردشير» (Weh-Ardashir، به عربي: بهرسير) نام نهاده بود، در مقابل تيسفون؛ «درزنيدان» (Darzanidan) واقع در سه مايلي شمال وه اردشير؛ و «ولاش آپات» در سه مايلي جنوب آن.
با سقوط امپراتوري ساساني، «المدينه» موقعيت مركزي خود را از دست داد؛ پس از به قدرت رسيدن «عباسيان» كم‌تر از يك سده بعد (132 ق./ 749 م.)، آنان پايتخت ثابت خويش را دور از دجله، در «بغداد» بنيان نهادند.
خسرو (دوم) پرويز (628-591 م.) اقامتگاه دائمي‌اش را در «دستگرد» (Dastgerd، به عربي: دسكره)، كه در اصل پاسگاهي ناظر بر نقل و انتقالات رود دياله در حدود 64 مايلي شرق جايگاه بعدي بغداد بود، برپا ساخت و در آن جا كاخ بزرگ محصور شده با ديواري بلند را بنا نمود. اين مكان فقط براي زماني كوتاه پايتخت ماند؛ «هراكليوس» (Heraclius) آن را در 628 م. غارت كرد و اعراب نيز تنها چند سال بعد آن را تصرف كردند (1).

[ سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:25 ] [ محسن ]

مصر در قرن ششم پیش از میلاد اصولا قدرتی درونگرا محسوب می شد و تا مدتها در نبردهای غرب آسیا شرکت نمی کرد ، اما فشار دولتهای مهاجم بین النهرین از یک سو و ترس از قدرت گرفتن خارج از اندازه ایران شوندی شد تا چندین بار علیه ایران وارد عمل شود . این کشور با سابقه 2700 ساله( در آن زمان) ، در سالهای 3300 تا 2563 پیش از میلاد رو به توسعه گذاشت و در همین زمانها اهرام ثلاثه در این کشور بنا نهاده شد.در سال 1468 پیش از میلاد ، مصر به درجه ای از قدرت رسید که توانست سوریه و بین النهرین را تصرف کند، اما پس از آن تا مدتها شیوه دفاعی را درپیش گرفت و در سال 525 پیش از میلاد متوجه شد که باید جواب پشتیبانی نظامی از حکومت لیدی در 35 سال قبل را بدهد.
احمس فرعون مصر ، می دانست طوفان شرقی هخامنشیان بزودی به دروازه کشورش می رسد و او گزینه بعدی خواهد بود و به همین شوند به نیرو مندسازی امپراتوری پرداخت.
پیر بریان در کتاب خود درباره وضعیت کمبوجیه پس از مرگ کوروش بزرگ می نویسد : (( کمبوجیه در هنگامی که در راس شاهنشای قرار گرفت ، ناچار بود هم حکومت بر سرزمینهای فتح شده را حفظ کند و هم فتوحات را به سوی مصر ادامه دهد ، یعنی تنها قدرت خاور نزدیک. استراتژی کمبوجیه را نیز تصمیم پدرش مبنی بر در برگرفتن سرزمین های ماوراء فرات به متصرفات جنوب بین النهرین پیشاپیش تعیین کرده بود.
فتح مصر کار ساد ای نبود و به گفته هرودوت ، در زمان امپراتوری احمس (570 تا 524 پیش از میلاد) این کشور 20هزار شهر مسکونی داشته که اگرچه این رقم مانند بیشتر گفته های هرودوت و مورخان دیگر یونانی با اغراق همراه است ، اما می تواند بیان گر بزرگی این کشور باشد.
احمس نیروی نظامی قدرتمندی داشت و ناوگان بزرگ از سلف خود ((نخائوی دوم )) به ارث برده بود. وی در سراسر سالهایی که کورش بزرگ درگیر نبردهای گوناگون بود به نیرومندسازی سپاه خود پرداخت و با الحاق سپاهش به قشونهای مزدور سراسر خاور نزدیک از جمله ایونیه ای ها و کاریایی ها سپاهی بزرگ درست کرده بود.
مرگ احمس در سال 524 پیش از میلاد این ارتش بزرگ را به پستامیک سوم (پسرش) رساند.
سر انجام نیروهای ایرانی حمله به مصر را آغاز کردند. به گفته پیر بریان نخستین اتفاق ناگوار برای مصری ها زمانی رخ داد که پولوکراتس سردار ایونی ( اقوامی که در آسیای صغیر ، مدیترانه شرقی و یونان ساکن بودند ) با چهل کشتی به کمبوجیه پیوست.
به رغم وجود قدرت نظامی قابل توجه مصر باستان ، به دلایل گوناگون از جمله ترس از ارتش بزرگ و بسیار نیرومند ایران و پیروزی های پی در پی هخامنشیان ، نیروهای متحد مصر که از بخت بد مزدور نیز بودند ، دسته دسته به قوای ایران پیوستند و این امر سبب شد فرعون نتواند جبهه ای نیرومند در برابر ایران تشکیل دهد.
پیوستن فانس فرمانده کاریایی نیز به ایران سبب شد تا این بار کمبوجیه با استفاده از اطلاعات دقیق او ورود به دلتای نیل را نیز در دستور کار قرار دهد.
نخستین برخورد نیروها در غزه صورت گرفت که به رغم دفاع شدید نیروهای مصری ، این شهر که دروازه ورود به صحرای سینا و مصر تلقی می شد سقوط کرد.
اکنون نوبت فینیقی ها بود که با در اختیار قرار دادن کشتی های خود به ایران عملا اتحادیه مصر ، ایونی و کاریایی را بی اثر کنند وسبب برتری دریایی ایران در چنین نبرد سرنوشت سازی شوند. اما پستامیک سوم که وارث قدرتی چند هزار ساله بود از پای ننشست و در راس سپاه خود که هنوز در آن واحد های رزمنده و قدرتمندی ( حتا از یونانیان و کارایایی ها ) یافت می شد به مقابله با سپاه کمبوجیه که صحرای سینا را پشت سر گذاشتند و در آستانه ورود به نیل بودند شتافت.
دو سپاه در دهانه نیل وارد نبردی سنگین و پرتلفاتی شدند. مردان مصری اگرچه با شدت و قدرت می جنگیدند ، اما مشخص بود در جنگ های جدید کارآیی بالایی ندارند.قدرت زره و شمشیر ایرانی در کنار برتری دریایی ( که برای ورود به نیل حیاتی بود ) بتدریج نیروی مصریان را به تحلیل برد. کمبوجیه البته هیچ مساله ای را به تقدیر واگذار نکرد و کلیه راههای کمک به فرعون را از خارج بست ، نیروهای مزدور یونانی اکنون دیگر سربازان او محسوب نمی شدند. حیله های نظامی وی نیز کم نبود ، آنگونه که برخی مورخان می گویند ، در برخی بخشهای میدان نبرد که مصری ها پایداری می کردند سربازان ایرانی با در دست گرفتن گربه ها که برای مصریان موجودی مقدس بود صفوف آنها را بر هم ریخته ، سپس با آنها وارد نبرد می شدند.
پستامیک عاقبت به شوند بی نتیجه بودن نبرد و جلوگیری از کشته شدن نیروهایش به دژ ممفیس ( شمالی ترین شهر رود نیل ) پناه برد و کمبوجیه با خیال راحت پس از فتح ((پلوسیوم)) به عنوان کلید نیل به یک قدمی پیروزی رسید. (( اوبارهوس )) فرمانده اصلی ناوگان دریایی مصر نیز پس از آنکه متوجه می شود پس از شکست پستامیک در دهانه نیل ، جایی برای دفاع نمانده تسلیم نیروهای ایرانی می شود و این همان چیزی بود که ایرانیان برای فتح کامل نیل نیاز داشتند.پس از این، سقوط مصر تسریع شد و در زمان کوتاهی ، این قلمرو باستانی کلا به تصرف ایران درآمد.
سقوط مصر به دوران بازیگران بزرگ دنیای باستان به طور کلی پایان داد.اکنون در 500 پیش از میلاد ، به جای قدرتهایی نظیر ایلام ، آشور ، بابل ، مصر و لیدی ، نیروی توفنده ای به نام ایران ظهور کرده و برای نخستین بار در اندیشه ورود به اروپا بود.

پژوهش از پایگاه پژوهشی هخامنشیان

[ سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, ] [ 20:39 ] [ محسن ]

ایران. سال 1308 خورشیدی.
پسین یکی از روزهای بسیار سرد زمستان، مانند هر روز، در پیشگاه رضاشاه پهلوی داستانهای شاهنامه از سوی «مراد اورنگ» بازگو میشود:
ــ شبی که قرار بود «روشنک» دختر «داریوش سوم» از سپاهان به سرزمین پارس نزد اسکندر برود، اسکندر اصرار داشت که مردم، پیش از حرکت او چراغانی کنند؛ در هالی که مردم اسفهان مانند همه شهرها لباس م...اتم بر تن داشتند و عزای ملی اعلام کرده بودند. مردم ایران، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و فردوسی طی یک شعر، این چشم انداز را نمودار کرده...
ــ ــ آن شعر کدامست؟
ــ ببستند آذین به شهر اندرون؛ لبان پر ز خنده، دلان پر ز خون!
رضاشاه بی اختیار شروع به گریستن کرد و ده دقیقه اشک میریخت. تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود.پس از این اتفاق رضا شاه فورا دستور ساختن آرامگاه فردوسی به شیوه معماری هخامنشی را صادر کرد.

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 22:8 ] [ محسن ]

هرمزان در سمت فرمانداري خوزستان انجام وظيفه ميكرد. هرمزان كه يكي از فرمانداران جنگ قادسيّه بود. بعد از نبردی در شهر شوشتر و زماني كه هرمزان در نتيجه خيانت يك نفر با وضعی نااميد كننده روبرو شد، نخست در قلعهاي پناه گرفت و به ابوموسي اشعري، فرمانده عربها آگاهي داد كه هر گاه او را امان دهد، خود را تسليم وي خواهد كرد.

 

ابوموسي اشعري نيز موافقت كرد از كشتن او بگذرد و ويرا به مدينه نزد عمربن الخطاب بفرستد تا خليفه درباره او تصميم بگيرد. با اين وجود، ابوموسي اشعري دستور داد، تمام 900 نفر سربازان هرمزان را كه در آن قلعه اسير شده بودند، گردن بزنند. . (البلاذري، فتوح البُلدان، به تصحيح دكتر صلاحالديّن المُنَجَّذ (قاهره: 1956)، صفحه 468)
پس از اينكه عربها هرمزان را وارد مدينه كردند، ... لباس رسمي هرمزان را كه ردائي از ديباي زربفت بود كه عربها تا آن زمان به چشم نديده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را كه «آذين» نام داشت بر سرش گذاشتند و ويرا به مسجدي كه عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تكليف هرمزان را تعيين سازد. عمر در گوشهاي از مسجد خفته و تازيانهاي زير سر خود گذاشته بود. هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهي به اطراف انداخت و پرسش كرد: «پس اميرالمؤمنين كجاست؟» تازيهاي نگهبان به عمر اشارهاي كردند و پاسخ دادند: «مگر نميبيني، آن اميرالمؤمنين است.»
سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست كمي با هرمزان گفتگو كرد و سپس فرمان داد، او را بكشند.
هرمزان درخواست كرد، پيش از كشته شدن به او كمي آب آشاميدني بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت كرد و هنگامي كه ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشاميدن آب درنگ كرد. عمر سبب اين كار را پرسش نمود. هرمزان پاسخ داد، بيم دارد، در هنگام نوشيدن آب، او را بكشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، كشته نخواهد شد. پس از اينكه هرمزان از عمر اين قول را گرفت، آب را بر زمين ريخت. عمر نيز ناچار به قول خود وفا كرد و از كشتن او درگذشت. این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند.

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:58 ] [ محسن ]

تخت جمشید

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:55 ] [ محسن ]

خاستگاه ورزش چوگان ايران است. اين بازى چنان با فرهنگ و تاريخ و ادبيات ايرانيان در آميخته که به شعرها، مثل‌ها، نقوش قالى‌ها، حجارى‌ها و نگارگرى نيز راه يافته است.

چوگان ورزشى است سراسر پرتلاش و همراه با تاخت و تاز با اسب در ميدانى وسيع که ميان دو تيم برگزار مى‌شود.
از چوگان در کتاب کارنامهٔ اردشير بابکان نام برده شده و در شاهنامه و روايات طبرى آمده که اردشير بابکان و فرزندش شاهپور در اين بازى مهارت زيادى داشته‌اند.

بازى چوگان از ايران به روم شرقى و مصر راه يافت و از سمت شرق به هند و ژاپن و چين رفت در هندوستان، چوگان از ورزش‌هاى محبوب پادشاهان، به‌ويژه سلسله مغول و گورکانى بود.

در سرزمين‌هاى اسلامي، ورزش چوگان با نام صولجان رواج داشته و اعراب و مسلمانان به آن مى‌پرداختند.
در دورهٔ صفويه، بازى چوگان در ايران رواج دوباره‌اى يافت و شاه‌عباس از ايوان کاخ عالى‌قاپو به تماشاى مسابقات چوگان در ميدان نقش جهان مى‌پرداخت. در سفره‌نامه‌هاى جهانگردانى چون شاردن و آنتونى شرلى از اين بازى سخن به ميان آمده است.

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:46 ] [ محسن ]

وقتي به شروع و چگونگي وقوعش فكر مي كنم، بنظرم همه چيز گيج و پيچيده مي آيد! اما ظاهرا اين گيجي چندان هم عجيب ودور از انتظار نيست،چون عبارت  "ضربه فرهنگي" را چنين تعريف كرده اند: "تغييراتي در فرهنگ كه موجب به وجود آمدن گيجي، سردرگمي و هيجان مي شود...

شاید افراد زیادی را ببینید که کلمات Hi و Hello را با لهجه ی غلیظ American اش تلفظ می کنند. اما تعداد افرادی که از واژه ی درود استفاده می کنند، بسیار نادر است!
همینطور کلمه ی Merci و Thanks بیش از سپاسگزارم و bye بسیار راحت تر از بدرود یا خدانگهدار در دهان ها می چرخد و اگر کسی هم مثل من از این واژه ها استفاده کند مسخره اش میکنیم !!!

ما حتی به این هم بسنده نکرده ایم!

این روزها مردم برگزاری جشن ها و مناسبت های خارجی را نشانه ی تجدد، تمدن و تفاخر می دانند.

سفره هفت سین نمی چینند، اما در آراستن درخت کریسمس اهتمام می ورزند!
جشن شب یلدا (چله) که خود سرچشمه ی همه ی آیین های شب سال نوی میلادی است و برای ستایش مهر و نور و برکات خداوندی برگزار می شود را نمی شناسند، اما همراه و همزمان با بیگانگان Thanks Giving یا روز شکرگزاری برپا می کنند !
همه چیز را در مورد Valentine و فلسفه نامگذاریش می دانند، اما حتی اسم سپندارمذگان به گوششان نخورده است.

چند سالیست حوالی 25 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادویی لوکس و فانتزی غلغله می شود.. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد. از هر بچه مدرسه ای که در مورد والنتاین سوال کنی می داند که :
"در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند.کلودیوس به قدری بی رحم وفرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.اما کشیشی به نام والنتیوس(والنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود .سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می شود... بنابراین او را به عنوان فدایی وشهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق !"
اما کمتر کسی است که بداند در فرهنگ ایرانی، روزهای بسیاری برای عشق ورزیدن وجود دارد که یکی از آن ها نیز از نظر زمانی بسیار نزدیک به همین جشن فرنگی است ! این روز در گاهشماری ایرانی برابر است با 5 اسفند، یعنی فقط چند روز پس از والنتاین.

اسفندگان یا سپندارمذگان جشن بزرگداشت زمین و گرامی داشت زن و عشق و فداکاری اوست که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کنند. در این روز مردان به همسران خود با محبت هدیه می دهند و نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده و از آنها اطاعت می کردند.

" اطلاع داشتن از فرهنگ سایر ملل " و " مرعوب شدن در برابر فرهنگ ها " دو مقوله ی کاملا جداست. با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و آداب و رسوم دیگران، بی اینکه ریشه در خاک، در فرهنگ و تاریخ ما داشته باشد، اگر هم به جایی برسیم، جایی ست که دیگران پیش از ما رسیده اند و جا خوش کرده اند...!
براي اينكه ملتي در تفكر عقيم شود، بايد هويت فرهنگي تاريخي را از او گرفت. فرهنگ مهم ترين عامل در حيات، رشد، بالندگي يا نابودي ملت ها است. هويت هر ملتي در تاريخ آن ملت نهاده شده است. اقوامي كه در تاريخ از جايگاه شامخي برخوردارند، كساني هستند كه توانسته اند به شيوه مؤثرتري خود، فرهنگ و اسطوره هاي باستاني خود را معرفي كنند و حيات خود را تا ارتفاع يك افسانه بالا برند. آنچه براي معاصرين و آيندگان حائز اهميت است، عدد افراد يك ملت و تعداد سربازاني كه در جنگ كشته شده اند نيست؛ بلكه ارزشي است كه آن ملت در زرادخانه فرهنگي بشريت دارد.

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:36 ] [ محسن ]

در كيش ايران باستان زناشويي به منظور زندگي خوش و خرم و اتحاد و اتفاق و ازدياد نفوس و تشكيل خانواده چنان بر پايه صحيح و محكم استوار بوده كه خود به خود ضامن بقا و دوام زندگي مشترك بود و مهر ومحبت را بين زن و شوهر براي هميشه برقرار مي ساخت.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:6 ] [ محسن ]

اینک که من از دنیا می‌روم بیست‌و‌پنج کشو‌‌ر جز امپراتوری ایران است. و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشو‌‌ر‌ها دارای احترام هستند و مردم کشور‌ها در ایران نیز دارای احترام هستند.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:4 ] [ محسن ]

زدانا بپرسید پس دادگر / که فرهنگ بهتر بود یا گوهر
چنين داد پاسخ بدو رهنمون / كه فرهنگ باشد ز گوهر فزون
كه فرهنگ آرايش جان بود / ز گوهر سخن گفتن آسان بود
گهر بي‌هنر زار وخوارست و سست / به فرهنگ باشد روان تندرست

سخن بالا از شاهنامه ی حکیم ابولقاسم فردوسی است که در داستان پادشاهی کسرا انوشیروان آمده و در آن جایگاه «فرهنگ» در منش ایرانی بخوبی باز نموده است.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 20:36 ] [ محسن ]

ارس در فارسي به چم(معناي) گشاده لوز روس و اروس است. در اروپا به اين گونه درها گيوتين مي گويند. استاد پيرنيا واژه ارسي را پارسي مي داند برابر گشاده و باز. ولي در فرهنگ ها ارسي را يك واژه روسي دانسته اند "ار" پيشوندي است برابر بالا رفتن كه در برخي واژه هاي ديگر مانند ارچين ديده مي شود و "سي" برابر پرتو و چشمه كه در گويش هاي نيمروزي(جنوبي) ايران روايي است.ا


ادامه مطلب
[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 20:31 ] [ محسن ]

باتری اشکانیان که با نام‌های باتری پارتیان و یا پیل اشکانی در سطح جهان شناخته می‌شود، در سال ۱۹۳۶ بدست «ویلهلم کونیگ» در نزدیکیهای شهر باستانی تیسفون کشف شد.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 20:27 ] [ محسن ]

در روزگاران دور که بشر تازه یک‌جا نشین شده بود، شهری در سیستان پدید آمد که به گفته‌ی باستان‌شناسان به لحاظ بافت شهری، جمعیت، برنامه ریزی شهری و ... اولین شهر جهان بود. شهر سوخته و تمدن هوشمند و خلاق آن با بیش ازپنج‌هزار سال قدمت، به‌عنوان بزرگ‌ترین استقرار شهرنشینی در نیمه‌ی شرقی فلات ایران، نمونه‌ای منحصر به ‌فرد و حکایت‌گر واقعی علم، صنعت و فرهنگ گذشته‌های دور این مرز و بوم می‌باشد.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 20:15 ] [ محسن ]

این پل در مسیرلار- بندرعباس و در حدود 115 كیلومتری لار در" تنگ دالون" واقع شده و وظیفه انتقال آب را از یك كناره دره به كناره دیگر آن بر عهده داشت. طول پل حدود 90 متر و عرض رویه آن 10/1 متر است. بر این رویه ، تنبوشه ( لوله ی سفالین كه در زیر خاك یا میان دیوار كار گذارند تا از آن آب عبور كند ) هایی به قطر50 سانتی متر قرار داشت كه آب از درون آنها جاری بود. پایه های پل در جهت مخالف جریان ، نوك تیز و در جهت دیگر، به صورت مدور شكل گرفته و طاق ها نیز مدور است. با توجه به این كه راه كاروان رو لار- بندرعباس ، از راه های مهم صفوی بود و تعدادی از آثار باستانی منطقه "تنگ دالون" نیز مربوط به این دوره است ، این پل نیز احتمالاً به دوره صفوی تعلق دارد. و یكی از مشخصه های آن اینست كه با توجه به عرض كمِ رویه پل ، برای عبور و مرورمسافران مورد استفاده نبود.


پل ایزدخواست
این پل نزدیك روستای ایزدخواست و مجاور كاروانسرایی در مسیر كاروان رو شیراز- اصفهان ، در دوره صفوی ساخته شد. این پل 50/67 متر طول - با احتساب جان پناه ها – 50/4 متر عرض و حداكثر 3 متر ارتفاع دارد. طاق های پل جناغی است و در ساخت پل، علاوه بر قطعات سنگ لاشه ، از آجر استفاده شده است.

پل پاسارگاد
بقایای این پل در جریان حفاری های باستان شناسی، در محدوده كاخ ها و باغ های پاسارگاد كشف و شناسایی شد. پل پاسارگاد 16 متر طول دارد كه تقریباً برابر با پهنای بستر رودخانه ( 65/15 متر) است. عرض پل نیز حدود همین مقدار بود و سطح چوبی آن روی سه ردیف پایه سنگی پنج تایی قرار می گرفت.

پل خان مرودشت
این پل نزدیك مرودشت و در مسیر شیراز- اصفهان روی رودخانه كُر بنا شده و از آثار دورصفویه است كه بین سال 1021 تا 1043 هـ. ق توسط " امامقلی خان" حكمران فارس ساخته شده است. انتخاب محل احداث پل با دانش زیاد صورت گرفته و پایه های پل روی بستر صخره ای رودخانه قرار دارد. همین امر موجب استحكام و ماندگاری پل در طول چند قرن شده است. اهمیت این انتخاب زمانی مشخص می شود كه بدانیم در دوره اخیر برای احداث پل جدیدی در این محل، به علت نامناسب بودن خاك و لجن زار بودن اطراف رودخانه ، نهادن پایه ها روی شالوده طبیعی ممكن نشد و از این رو، پلی آهنی تهیه كرده اند و آن را بر روی چند شمعك قرار داده اند. پل دارای پنج دهانه است و پایه های آن استحكام زیادی دارد. قسمتی از پل كه در دوره های بعد مرمت شده كاملاً متمایز است.

پل دارابگرد
بقایای پل در12 كیلومتری داراب و كنار دروازه شهر قدیمی دارابگرد واقع شده و از آثار دوره ساسانی است. این پل ، ارتباط شهر دارابگرد را با نقاط دیگر از روی خندق دور شهر فراهم می ساخت. پل 100 متر طول و 10/6 متر ارتفاع داشت و از قطعه سنگ هایی به ابعاد مختلف ساخته شده و احتمالاً دارای طاق هایی مدور نیز بود.

پل رودخانه خشك شیراز
این پل در داخل شهر شیراز و نزدیك دروازه اصفهان واقع شده و ظاهراً از ساخته های كریم خان زند است كه بعدها تعمیر و بازسازی شده است. این پل به نام پل "علی ابن حمزه" نیز مشهور است.

پل شهر قدیمی استخر
بقایای این پل در شمال شرق و خارج از حصار و دروازه شهر قدیمی استخر- واقع در جلگه مرودشت – و بر بستر رود پلوار واقع شده و ظاهراً از آثار دوره ساسانی است. این پل در مسیری كه به طرف سیوند، پاسارگاد و نقش رستم می رفت و بر سر راه قدیم شاهی شوش به پاسارگاد، قرار داشت. پل حدود56 متر طول و پنج پایه داشت. پایه جانب حصار شهر20/8 متر طول و شش متر پهنا دارد. پایه های دیگر به فاصله 40/8 متر از یكدیگر قرار گرفته، 20/8 متر طول و 60/4 متر پهنا دارند. در این محل بقایای دو سد شناسایی شده كه احتمالاً برای تأمین آب مصرفی شهر استخر كاربرد داشت.

پل كوار
این پل در یك كیلومتری كوار و در مسیر قدیمی شیراز- فیروزآباد كه به كناره خلیج فارس منتهی می شد، روی رودخانه " قره آقاج " بنا شده و ظاهراً بنای اولیه آن به دوره ساسانی تعلق دارد كه در دوره های بعد به ویژه دوره صفویه و قاجاریه بازسازی شده است. پل كوار 125 متر طول، 30/10 مترارتفاع و 80/3 متر عرض – با احتساب جان پناه ها – و شش دهانه به ابعاد مختلف داشت كه امروزه دو دهانه میانی آن فرو ریخته است. پایه ها در جهت بالا دست و پایین دست دارای موج شكن های نوك تیز است كه شكل های آنها با توجه به شالوده صخره ای و بازسازی های صورت گرفته ، متفاوت است. مصالح مورد استفاده ، قطعات سنگ های طبیعی به اشكال و ابعاد مختلف و ملات ساروج است. پایه های پل هر كدام جداگانه بر روی صخره های طبیعی بستر رودخانه قرار گرفته و به همین جهت، نقشه پل متناسب با موقعیت این صخره ها در بستر رودخانه شكل گرفته است. چنین ساختار و شالوده ای، سبب استحكام و ماندگاری زیاد پل كوار شده است. در قسمت انتهای جنوبی پل و میانه ی پایه ، متكی به صخره كناره رودخانه و نیز روی اولین پایه انتهای شمالی پل اتاقی قرار دارد كه دسترسی به آنها در مواقع كم آبی از روی صخره بستر رودخانه و توسط چند پله صورت می گیرد. این اتاق ها جهت اطراق و استراحت مسافران یا اقامت محافظان پل مورد استفاده بود.

پل قاضیان ( خرم بید)
بقایای این پل در مسیر كاروان رو شیراز- آباده، بعد از دیدگان و قادرآباد و مجاور روستای قاضیان ، بر بستر رودخانه پلوار واقع شده و از آثار اواخر دوره قاجاریه است كه امروزه تنها بقایای دو انتها و یكی از پایه های میانی آن بر جای مانده است. پل قاضیان به روزگار آبادانی ، با احتساب دو انتهای آن ، حدود70 متر طول، 30/9 متر عرض و5 دهانه آب گذر داشت. از چهارپایه میانی پل، تنها بقایای یكی به پهنای 20/4 متر بر جای مانده است. با توجه به نمونه باقی مانده، پایه ها در جهت مخالف جریان آب دارای موج شكن های مثلثی و كف رودخانه در محل برپایی پل، سنگفرش بود. ارتفاع پل از سطح سنگفرش به شش متر می رسید. مصالح مورد استفاده در پل، قطعات سنگ و آجر است. مجاور و پایین دست این پل، بقایای پل قدیمی تری نیز شناسایی شده است.

پل مشیر
این پل در شهرستان كازرون و سر راه شیراز- بوشهر واقع شده و در دوره قاجاریه توسط " میرزا محمدعلی وزیر" ملقب به مشیر الملك ساخته شده است. پل مشیر درخط مستقیم و با دهانه های متعدد، روی رودخانه ساخته شده و مصالح مورد استفاده در آن ، سنگ با ملات گچ و ساروج است. نوع قوس طاق ها جناغی است و در ساخت آنها از سنگ های تراشیده منظم استفاده شده. همچنین در نمای پل نیز از سنگ های تراشیده استفاده شده است. پایه های پل در جهت دیگر موج شكن مدوراست . با ساخت پل جدید جاده شیراز- بوشهر، "پل مشیر" ، دیگر مورد استفاده قرار نمی گیرد.

پل مهر نرسه
در 15 كیلومتری فیروزآباد، در تنگه ای در مسیر فیروزآباد – شیراز، در كوه جنوبی و كنار نقش برجسته اردشیر ساسانی، آثار یك كتیبه پهلوی در هفت سطر وجود دارد كه ترجمه ی آن بر اساس مطالعات پروفسور" هنینگ " استاد زبان پهلوی دانشگاه لندن ، چنین است:" این پل به دستور مهرنارسه ورزگ فرمازاد برای شادی روح او به هزینه خودش ساخته شد. هركس از این راه عبور كند، برای مهرنارسه و پسرانش به خاطر ساختن این پل درود فرستد. با كمك و لطف خداوند، نادرستی و فریب در آنجا نخواهد بود". مهرنرسه یا مهرنارسه، از بزرگ ترین فرمانداران و وزیران ساسانی بود كه وزارت سه پادشاه قرن پنجم میلادی را برعهده داشت و كارهای عمرانی بسیار انجام داد. بقایای اندكی از پل در این محل مشهود است.

پل نو
این پل كه امروزه تنها بقایای پایه های آن برجای مانده، در دشت مرودشت و راه كاروان رو شیراز – اصفهان، روی رودخانه كر قرار دارد و احتمالاً از آثار دوره صفوی است كه در دوره های بعد تعمیر و مرمت شده است. نزدیك این پل، آثار شناخته شده كوه قلعه – از جمله كاروانسرا و آثار هخامنشی كوه ایوب قرار گرفته است.از آنجا كه این بنا به پل نو شهرت داشت، می بایست در این محل پل قدیمی تری بوده باشد. امروزه آثار اندكی از پل قدیمی قابل شناسایی است. در سال های اخیر، برای گذر از رودخانه، لوله های بتونی بزرگی در كنار هم و در بستر رودخانه قرار داده اند كه آسیب های زیادی به این پل وارد آورده است.

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 19:42 ] [ محسن ]

قلعه اژدها پیكر در شهر لار در استان فارس قرار دارد با توجه به یافته‌های موجود، قدمت قلعه اژدها پیکر به دوره پیش از اسلام می‌رسد و تا یک قرن پیش این قلعه مسكونی بوده است.قلعه اژدها پیكر روی یک سطح مرتفع در باختر شهر شیراز قرار گرفته و طول آن 700 و پهنای آن 170 متر است.


این قلعه از 3 بخش دیوار سنگی محاطی، قلعه بالایی و میانی تشكیل شده است. به جز قلعه بالایی و بنای مشهور به قبر مادر نادرشاه، بقیه قسمت‌های قلعه ویران شده است.بقایای این قلعه روی تپه‌ای در شمال شهر لار نمایان است.
بین این تپه و تپه‌ای که قلعهٔ نارین روی آن ساخته شده بوده‌است، دره‌ای تنگ وجود دارد كه مسیر رودخانهٔ خشکی (رودخانه فصلی) به نام رودخانه (وروند) در آن قرار دارد.


قلعه اژدها پیكر یكی از قلاع قدیمی لار است و چون به شكل اژدها می‌باشد به این نام معروف شده است.
در بالای آن كوه آثار عمارات قدیم از قبیل سرداب و مسجد و حمام و مقبره و چاه و دولاب و آب انبار موجود است و آثار برج و بارو و قلعه و حصار آن هم هنوز ظاهر می‌باشد.
قدمت آثار و بقایای این قلعه به دورهُ ساسانی می‌رسد. استحکامات و تأسیسات داخلی آن چنان محکم و استوار بوده‌است که در قدیم آن را طلسم کیانی می‌نامیده‌اند.برفراز این کوه چاهی از دل سنگ تراشیده شده که به دولاب مشهور است.

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 19:39 ] [ محسن ]

ارگ کریمخان یا زندان کریم خان؛ قصر سلطنتی و اندرونی کریم خان زند؛ حاکم شیراز بوده است که در سال 1180 ه. ق. به دستور وی ساخته شده است.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 19:35 ] [ محسن ]

_ بیا باهم برقصیم!
_ نه نمیام
_ بیا دیگه
_ نه نمی خوام

_ میرم با اون دختره میرقصما
_ خب باشه بریم برقصیم

 

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 14:11 ] [ محسن ]

در نگاه اول شاید فکر کنید با یک جعبه پخش موسیقی عهد شاه عباس روبرو هستید.

به گزارش سه نسل به نقل از جام ، ولی داخل این اثر هنری یک لپ تاپ hp ZT1000 قرار گرفته که ویندوز ایکس پی و همچنین اوبونتو را اجرا می کند!

لپ تاپ باستانی از عهد صفوی! + عکس

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 14:9 ] [ محسن ]

هر شهر برای تعیین هویت شهروندانش نشانه‌هایی دارد که از آن به‌عنوان «نماد» یاد می‌شود. این نمادها که گاه جزو آثار باستانی یا طبیعی و گاه ساخته‌شده هستند، به شهروندان هویت جمعی می دهند و در جذب گردشگران موثرند


ادامه مطلب
[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ 9:6 ] [ محسن ]

هرودوت، تاريخ نگار قرن چهارم قبل از ميلاد، بهترين کس است که افسانه تولد کوروش را از بـقـيـه افسانه هاي ديگر توصيف کرده است. از نظر او آستياگ، پدربزرگ مادري او بود؛ که شبي در خواب مي بـيـند که دخترش ماندانا، بمقـدار خيلي زيادي آب توليد مي کند که تمام شهر و امپراطوري آن را فرا مي گيرد. موقعـي که مرد مقدس ( مغ - روحاني زرتشتي ) از خواب او مطلع مي شود، به او از پـيامد آن اخطار مي کند. بـنابراين، آستياگ، پدر ماندانا، دخترش را به يک پارسي به نام کمبودجيه که يک اصيل زاده پارسي بود داد و گفت که او از يک ماد خيلي کمتر است و نمي تواند خطري داشته باشد. کمتر از يک سال از ازدواج ماندانا با کمبودجيـه نگذشته بود که آستياگ، دوباره خوابي مي بـيـند، که يک درخت مو از شکم دخترش ماندانا مي رويد که تمام آسيا را فرا گرفته است. مجوسان سريعـاً يک فال بد را پـيش بـيـني ميکنـند و به او مي گويـند که از ماندانا پسري زاده خواهد شد که تخت تو را بزور خواهد گرفت. پادشاه دنـبال دخترش فرستاده و او را تا موقعـي که پسرش را بدنـيا نياورده است تحت نظر شديد امنـيتي مي گيرد. بعـد از بدنيا آمدن بچه، چند نفر از اطرافيان شاه به يک نجيـب زاده ماد به نام " هارپاگوس " گفـتـند که شاه گفته بايد اين بچه تازه بدنيا آمده را برده و از بـيـن ببري و نگران چـيزي نباش. اما هارپاگوس تصميم گرفت که خودش بچه را از بـين نبرد. بجاي آن، او يک چوپان سلطـنـتي را صدا کرده و به او گفت که فرمان پادشاه است و بايد اين بچه را از بـيـن ببرد و نگذارد که زنده بماند و اگر اين کار را نکند به کيفر و مجازات خواهد رسيد. اما همسر چوپان که باردار بود در نبود او يک پسر زائيد که مرده بود و وقـتي که چوپان به خانه آمد و زنش بچه را ديد او را راضي کرد که بچه را خودشان نگه داشته و بزرگ کنند. بجاي آن جنازه مرده بچه خودشان را به هارپاگوس نشان دهند و بگويـند که او همان بچه است. کوروش بزودي يک پسر جوان برجسته و کارآمد شد و هميشه دوستانش را از قدرت رهبري که داشت تحت الشعـاع قرار مي داد. يک روز موقع بازي با ديگر بچه ها، او را به عـنوان پادشاه انـتخاب کردند. او بـيدرنگ و سريع اين نـقش را قـبول کرد، و پسر يک از بزرگان ماد را که نميخواست از او دستور بگيرد مجازات کرد. پدر بچه مجازات شده به آستـياگ شکايت کرد و همه چـيـز را برعکس و وارانه جلوه داد که بتواند کوروش را تـنـبـيه بکند. موقعـي که آستـياگ از او پرسيد که چرا اين گونه وحشـيانه رفتار کرده است، کوروش به دفاع از خود پرداخته و گفت که او نـقـش يک پادشاه را بازي مي کرد و بايد کسي را که دستور او را عـمل نکرده است، تـنـبـيه کند. آستياگ سريعـا متوجه شد که اين سخنان يک بچه چوپان نـيـست و متوجه شد که او نوه خود و فرزند ماندانا دخترش است. بعـدا آن داستان بوسيله چوپان، اگر چه به بـيـميلي و اکراه اما تاًيـيـد شد. به همين خاطر آسـتـياگ، هارپاگوس را بخاطر آنکه فرمانـش را انجام نداده بود تـنـبـيه کرد و بدن پسرش را غـذاي سلطـنـتي درست کرد. بنا بر نظر مجوسيان پادشاه به کوروش اجازه داد که به پارس پـيـش والدين واقـعي خود برگردد. هارپاگوس با خود عـهد کرد که انـتـقام مرگ پسرش را با تـشويـق کردن کوروش، با به تصرف درآوردن تخت پدر بزرگش بگيرد. هرودوت تشريح مي کند که هارپاگوس نـقـشه خود را بر روي يک کاغـذ کشيـد و در شکم يک خرگوش صحرايي تازه شکار شده گذاشت. سپس شکم خرگوش صحرايي را دوخته و آن را به يکي از نديمان خاص خود داد، و او را بصورت يک شکارچي راهي پارس شد و آن خرگوش را به کوروش داده و گفت که بايد شکمش را باز کند. او بعـد از خواندن نامه هارپاگوس، بفکر گرفتن قدرت از آستياگ شد. موقـعي که نـقـشه او به مراحل حساس خود رسيد، قبايل پارسي را تـشويـق کرد که طـرفدار او باشـند تا بـتوانند که يوغ بندگي آستياگ و ماد را از گردن خود به در افکنند. کوروش موفـق شد که پدربزرگ خود، آستياگ را سرنگون کند و فرمانرواي ماد و پارس شود. چگونگي تولد کوروش که بوسيله هردودت به زيـبايي و جذابـيت کامل گفـته شده و به واقعـيت برطبق شواهد بسيار نزديک است، هنوز منـبع قابل اطميـناني براي خيلي ها است.

[ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, ] [ 20:58 ] [ محسن ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

"اي كساني كه امروز در بستر راحت غنوده ايد آيا مي انديشيد كه راحتي امروز شما مستلزم بردگي فردا مي باشد و فردا آزاد خواهند زيست كه از راحتي امروز صرف نظر كنند؟ کوروش هخامنش"
امکانات وب

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 44
بازدید کل : 2852
تعداد مطالب : 203
تعداد نظرات : 20
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


دوست عزیزم به وبلاگ من خوش آمدی ، امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ سپری کنی، لطفا با نظرات و پیشنهادات خود ما را یاری کنید